در انتظار بهار

اینجا مکانی است برای گفتن آرزوها یا شاید دردهای من... برای دلم وبرای زندگیه در هوایم . که هنوز هم کسانی می گویند خوش به حالت... اینجا دفتری است برای کسی که ذره ذره وجودش را در عشقی گذاشت که می گفتند ذره ذره هوای تو را دارد... ومن را هم هوایی خودش و عشقش کرد.... من زمینی نبودم...ولی سر به هوای دوست داشتن هم نبودم... ولی حالا دارم...با آرزوهایی برای او و خودم...به قول او آرزوی داشتن فرزندی از خودمان...برای مهدی یارمان. که امید داریم باشد و تربیتی نیکو برایش بکنیم.مهدی یاری برای یار مهدی (عج)بودن.چرا که عشق مهدی بود که ما را عاشق یکدیگر کرد.و او را راهی سرزمینی کرد که می گویند هر سه شنبه آقایمان آنجا هستند.و من هر سه شنبه بی خواب این رفتن ها...اینجا سرزمین بدون تعارف و خجالت من است برای داشتن تو و او ... که می گوید : کاش زود می امدی. کاش مال هم بودیم... و من به تو می گویم: دلم ذره ذره به عشق تو و اوست که دارد آب میشود...کاش می امدی...برای خود خود مان.نه از دیگری... دلم می خواهد روزی بشود که تو و او بخوانید و بدانید که من چقدر دوستتان داشتم و دارم...که او همیشه نگران این است که من دوستش دارم؟؟؟ که من خوشبحت هستم؟؟؟ با گمانی که سالها در ذهن و دلم بود که هیچ پسری را دوست نمی دارم...ولی تو و او را تا همیشه دوست دارم...ان شالله!!!تا ببینم چه می شود... ×××××××××××××××××××××× مرغ عشق تنهای من تاب بیاور... ×××××××××××××××××××××× بی تابیت مرا به درد می آورد.... ×××××××××××××××××××××× احساس خوب ما نتیجه صبر و سختی ما دونفر است....مهدی یار زایده خیال تو...و منی که گاه به نا آرامی در نبودن تو روزهایم را می گذرانم....نه مهدیارت...هر چه هست بهانه است...دوست داشتنمان است که مرا به عشق خدا نزدیک تر کرد ... 3-4-91************* 31-3-94********* 28.12.95 فقط برای نگاهت

باران 0 مطلب

تعداد مطالب : 0
تاریخ عضویت : 28 اسفند 95